بالاخره عطای فیض بوک رو به لقایش بخشیدم و خارج شدم !
ناگفته نماند که این پیشنهاد مدتهاست از طرف دخترم مطرح شده بود،ولی من اصرار داشتم بخاطر رفع تنهایی و دلتنگی هر دومون ،و برای اینکه گهگاهی خبری از دوستان کرمونی مون دریافت کنیم اون فضا رو ترک نکنیم .اما الان احساس می کنم یه بار سنگین رو زمین گذاشتم . بیخودی خودمو درگیر اون فضای نامطلوب کرده بودم . من فکر می کنم در محیط هایی مثل facebook و +google آدم فقط و فقط دور باطل میزنه . یک سرگرمیه مثل " هزارتو " ! آخرشم گیج می زنی و یه جا زمین می خوری ...
البته این قضیه برای ما که محدودیت ها و چارچوب هایی رو برای زندگیمون قائل هستیم صدق می کنه .
به هرحال ،امیدوارم بتونم بر نفسم مسلط بمونم .
همین وبلاگ برام کافیه ،در این دنیای مجازی ،هنوز هم صندوق پست ها و دفترچه های خاطرات الکترونیکی از اعتبار بیشتری برخوردارند.