شمس الملوک تریلیاردر می شود !!!


 تلفن زنگ می زنه ، شمس الملوکه . زده به سرش ! یعنی حسابی به تکاپو افتاده تا بره شهداد کرمان و زمینی که ارثیه ی عمه بی بی خدابیامرزه، احیا کنه.آخه بهش گفتن شهداد یکی از جاذبه های توریستی کرمان شده و این بنده خدا هم تصمیم گرفته زمین رو بسازه و تبدیل به مکانی برای جذب توریست کنه .حتما می پرسید چه جوری ؟ خوب ، معلومه حتمآ یک گروه آکروبات و ژان گولر راه میندازه ،درست مثل " آقای آتشخوار" تو کارتون پینوکیو !!!
 یک روز هم، تو گرمای خرماپزون که همه از شهداد فرار می کنن ،این شمس الملوک ما که رفته بود شهداد پا میشه میره شهرداری و سندهای مربوط به نودسال پیش رو هم با خودش می بره.خودش می گفت شهردار می ترسیده به این کاغذهای زرد و پوسیده دست بزنه ،که مبادا پودر بشن و از هم بپاشن !
خلاصه اینقدر پاپی قضیه میشه تا اینکه از طرف شهرداری میفرستن و قضیه روتایید می کنن. از اون روز دیگه شمس الملوک تو پوست خودش نمی گُنجه .هر شب با فکر ساختن اون زمین و پولساز کردن اونجا به خواب میره و روزها با همین فکر از خواب بیدار میشه !


ده سال بعد :

 تلفن زنگ می زنه ، شمس الملوکه . زده به سرش ! یعنی حسابی به تکاپو افتاده تا بره شهداد کرمان و زمینی که ارثیه ی عمه بی بی خدابیامرزه، احیا کنه.آخه بهش گفتن شهداد یکی از جاذبه های توریستی کرمان شده و این بنده خدا هم تصمیم گرفته زمین رو بسازه و تبدیل به مکانی برای جذب توریست کنه .حتما می پرسید چه جوری ؟ خوب ، معلومه حتمآ یک گروه آکروبات و ژان گولر راه میندازه ،درست مثل " آقای آتشخوار" تو کارتون پینوکیو !!!
 یک روز هم، تو گرمای خرماپزون که همه از شهداد فرار می کنن ،این شمس الملوک ما که رفته بود شهداد پا میشه میره شهرداری و سندهای مربوط به نودسال پیش رو هم با خودش می بره.خودش می گفت شهردار می ترسیده به این کاغذهای زرد و پوسیده دست بزنه ،که مبادا پودر بشن و از هم بپاشن !
خلاصه اینقدر پاپی قضیه میشه تا اینکه از طرف شهرداری میفرستن و قضیه روتایید می کنن. از اون روز دیگه شمس الملوک تو پوست خودش نمی گُنجه .هر شب با فکر ساختن اون زمین و پولساز کردن اونجا به خواب میره و روزها با همین فکر از خواب بیدار میشه !


ده سال بعد :

تلفن زنگ می زنه ، شمس الملوکه ....
..........................
......................................
از اون روز دیگه شمس الملوک تو پوست خودش نمی گُنجه .هر شب با فکر ساختن اون زمین و پولساز کردن اونجا به خواب میره و روزها با همین فکر از خواب بیدار میشه !


در آستانه ی بهار نود :

چند شب قبل ،ساعت ۱۱/۳۰ شب تلفن زنگ می زنه . بدون نگاه کردن به شماره، گوشی رو برداشتم و گفتم : " ها ! بگو " خوب می دونستم خودشه. هیجان زده و ذوق کرده ! هرچی میگم ،بگو چی شده ، میگه قول میدی خوب گوش کنی ؟ بهش قول دادم، بشرطی که دوباره درمورد تز ساخت و ساز زمین شهداد نباشه . اما اون گفت اتفاقا در همین مورده ، اما باورکن این دفعه فرق داره تصمیمم قطعی قطعیه ! گفتم تو همیشه همین حرفا رو می زنی اما هیچ اقدامی نمی کنی... حرفمو قطع کرد و گفت باور کن ایندفعه جدی جدیه ! خلاصه بعد از کلی اظهار خوشحالی و بافتن رویاهای زیبا و ساختن قصرهای خیالی ، بالاخره گفت : " نمیدونی ، نمیدونی چی شده ! پولدار شدم رفت ! وااااااااااای نمیدونی روزنامه چی نوشته ، باور کن تو روزنامه نوشتنا ، من مطمئنم این زمین خیلی قیمت پیدا می کنه !"  گفتم واضحتر بگو ببینم چی میگی ؟ شمس الملوک در حالیکه حسابی ذوق کرده بود و دلش غنج می زد گفت :" موجود زنده ، موجود زنده ! تو روزنامه نوشته که در منطقه ی " گندم بریان " شهداد که بالای 60 درجه ست و هیچ موجود زنده ای پیدا نمیشه .شخصی که در حال تحقیق در مورد آب و هوا و شرایط زیست محیطی اون منطقه بوده یک موجود زنده پیدا کرده ! عکسشم تو روزنامه چاپ شده ! این خبر مثل بمب صدا کرده و سیل محققین و توریستهای خارجی به شهداد روانه شده . من می تونم با ساختن یک هتل پنج ستاره ،حسابی پول دربیارم ! فکرشو بکن ،واااااااااای خدا ! " و دوباره شروع کرد به خیالات بافتن و چرت و پرت گفتن .من اینقدر هیجان زده شده بودم که حرفشو قطع کردم و گفتم زود برو سر اصل مطلب ، بگو ببینم اون موجود خیلی ترسناک بوده ؟ وزنش خیلی زیاده ؟ قدش ؟ حتما خیلی غول پیکر و مقاومه که میتونه این گرمای طاقت فرسا رو تحمل کنه ! زودتر بگو ببینم !
برای چند ثانیه سکوت برقرار شد و بالاخره شمس الملوک سینه ای صاف کرد وبعد از یکی دوتا تک سرفه گفت : " اوووممممممم ، خوب ، خوب ... میدونی ، اون موجود یک عنکبوت بوده که از زیر سنگ پیداش کردن و انداختنش تو شیشه "
 فریاد زدم : ای شمس الملوک منحوس! اولأ از کجا مطمئنی که این خبر صحت داره ؟ بعدشم عنکبوت یکی از مقاوم ترین موجودات روی زمینه. بعد بعدشم اگه این خبردرست باشه کدوم توریست احمقی به جای مناطق غیر قابل زیست اما دیدنی آفریقا ،میاد کویر لوت برای سیاحت ؟ دیدم نه بابا طرف ول کن نیست و پروژه ی تخیلی هتل ،حسابی شنگولش کرده .
 بهش گفتم : آخرین بارت باشه که از این پروژه صحبت می کنی. اگه الان اینجا بودی چشماتو در میاوردم ! می کشتمت ! زود قطع کن تا چیزی بهت نگفتم !

*

وقتی گوشی رو گذاشتم با خودم گفتم،خودمونیم خدائیش اگه این شمس الملوک نبود چقدر زندگی یکنواخت میشد !!! 


_________

جغرافی نوشت ! :

شهداد در ۷۰ کیلومتری شمال شرق کرمان، در حاشیه باختری لوت مرکزی قرار گرفته ‌است و کویری‌ترین بخش استان کرمان به شمار می‌رود.

سیرچ یکى از چهار آبادى بزرگ بخش شهداد است که در ناحیهٔ خوش آب و هواى کوهستانى بر سر راه شهداد - کرمان قرار گرفته است.
در تابستان که دمای هوای شهداد به ۵۰ تا ۵۵ درجه می رسد ، سیرچ با دمای ۱۵تا ۱۸ درجه ییلاق ساکنین شهداد محسوب می شود.این در حالی است که فاصله ی سیرچ تا شهداد فقط ۲۵ کیلومتر است .

درمنطقه ی " گندم بریان " شهداد با دمای بالای ۶۰ درجه سلسیوس ،،منظره ی کوههای پر از برف "سیرچ " پیداست و چشم انداز بی نظیری دارد.